دل نوشت های بی اجازه

دیوانه شو!دیوانه شو!

دل نوشت های بی اجازه

دیوانه شو!دیوانه شو!

ورود نامرد ممنوع

یک دایره بکش به شعاع روحت و دیواری از جنس احساس محیطش کن

و بر روی در خانه ات بنویس

تنها ورود نامرد ممنوع

چند ساعت عاشقی؟

ساعت خسته ی دیواری،12 شب را نشان می دهد.تمام کالبد اتاق تو را به مهمانی شب فرا می خواند و تخت خواب بی قرارت عاشقانه انتظارت را می کشد.دختر در شمردن ثانیه ها از ساعت پیشی می گیرد و این رخوت خواب آلوده را به باد سرزنش

در همین اوضاع کسالت بار،نوای آشنای زنگ تلفن،حواس همه را به خود جلب می کند

دختر:بله بفرمایید

پسر:سلام خانوم،من نمی خوام مزاحم بشم.فقط دلم می خواد یکی به حرفام گوش بده

د:خوب بگو من گوش می دم

پ:من دوسش دارم،خیلی

د:خوب دوسش داشته باش!مگه چی می شه؟

پ:خوب اون نمی فهمه که من این قدر دوسش دارم

د:چرا فکر می کنی خیلی دوسش داری؟

پ:چون که هر روز صبح از ساعت 9 تا 10 عاشقش می شم و یک ساعت تمام دوسش دارم،بعد از ظهرها هم 3 تا 4 همه ی احساسم را متوجه اون می کنم و شب ها 8 تا9 شدیدا حس می کنم بدون اون نمی شه زندگی کرد.این یعنی سه ساعت فکر عاشقونه!یه دختر چی می خواد بیشتر از این؟اصلا خودت بگو تو روز چند ساعت عاشقی؟

و

صدایی مبهم از آن طرف خط هنوز به این دلش خوش بود که عاشقی سه ساعته است

 

دنباله دار تنهای من

دنباله دار تنهای من

این جا زمین ماست و سالها باید بروی تا زمین دیگری را دریابی و پس از آن آخرین جرم آشنا،پلوتون،همان که از گروه سیاره ها اخراجش کردند،تو بی مهری خورشید را تا عمق جانت احساس می کنی و تا چشم یاری ات می کند،پرده ی سیاه شب است و دیگر هیچ

در روزهای دبیرستان،شکلی به نام سهمی به تو آموخته می شود و تو همان قدر خوشحال می شوی که الفبا تو را شاد کرد و در کلاس های قبل از دانشگاه،هذلولی نیز حیات می یابد.در مکانیک تحلیلی هذلولی و سهمی نصف یک فصل را می گیرند و در دستگاه مختصات قطبی دارای معادله می شوند.دانشجویانی که از آسمان فقط ماه و خورشیدش را می شناسند برای امتحان پایانی یاد می گیرند که مدار دنباله دار می تواند بیضی،سهمی یا هذلولی باشد و درک نمی کنند که دنباله دار تنهای من پس از طی آن همه راه وقتی قرار است زمین را به مقصد نامعلومی ترک کند،چه حالی دارد

دنباله داری که سرنوشت تنهایی اش بر روی یک هذلولی رقم خورده است